چی میشه اگه بفهمي تمام باورهاي ذهنت دروغه...چي ميشه اگه بفهمي همه ي اطرافيانت دروغن...اگه ببيني کسي که تمام زندگيته يه دروغ محض باشه...يه دروغ مي تونه تمام زندگيت رو خراب کنه...درست همانطور که مال من رو خراب کرد...يک دفعه با يه دروغ از عرش به فرش مي رسي...با شنيدنش از بالاي برج بلند روياهات پرت مي شي پايين...سقوط مي کني...وقتي ميون اون دروغ ، توي گير و دار افتادن باشي يه دفعه سبک ميشي...آزادِ آزاد...بدون هيچ تعلقي...ديگه هيچي برات مهم نيست...چون ديگه چيزي توي زندگيت نمونده که راست باشه...دروغ زندگي من هم درست همين کار رو با من کرد...و اون دروغ تنها يک دروغ نبود...دروغي بود که تمام زندگي ام بود...دروغي که روح تازه دميده شده در عروسک کوکي را پس گرفت.